۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

تجربه سال گذشته - روایت اول - یه آرزوی قدیمی...

سلام
برای من شرکت در جلسات کتابخوانی روزهای شنبه تحقق یه آرزوی قدیمی. از زمانی که خودم رو شناختم کتاب خوندن بهترین تفریحم بوده، کاری که با همه ی وجود از انجامش لذت برده و می برم، ولی هرگز مجالی برای حرف زدن در مورد اون همه کتابِ خونده شده با کسی رو نداشتم. تا وقتی مدرسه می رفتم که درس فرصتی برای این کار نمی داد، اینقدر غرق درس خوندن بودم که صِرف خوندن کتاب های غیردرسی برام کافی بود. بعدتر اما نهایت حرف زدنم در مورد کتاب هایی که می خوندم خلاصه می شد در رد و بدل کردن کلامی چند با مادر، دختر عمو یا دوستی که فلان کتاب رو جفتمون خونده بودیم.
همیشه دلم می خواست جمعی باشه که توش از کتاب حرف بزنیم، و این جلسات برای من فرصتی شد گرانبها. جمعی که همه علاقه مند کتاب و کتاب خوندن هستند، حضور دوستانی که عمری با کتاب مانوس بودن، شنیدن حرف ها و تحلیل هاشون، معرفی کتاب های مختلف در زمینه های مختلف، همه و همه عاملی هستند که من رو برای شرکت دراین جلسات تشویق کرده و می کنند. از طرف دیگه همین که این اتفاق در خارج از ایران افتاده، که خب فرصت برای خیلی کارهای دیگه فراهمه، برای من جای بسی خوشحالی است. اینکه تمام این آدم ها می تونستند عصر روز تعطیلشون رو صرف امور دیگه ای بکنند، ولی میان و اون رو به کتاب اختصاص می دهند، این نکته برای من خیلی ارزشمنده.
از طرف دیگه این جلسات برای من فرصتی بوده برای آشنایی با آدم های مختلف، با خاستگاه های اجتماعی و افکار و عقاید مختلف. با شرکت در این جلسات همه ی ما به نوعی "مدارا کردن" و "تحمل شنیدن عقیده ی مخالف" رو تمرین می کنیم، که خودش دستاورد بزرگیه. 
در کل من این جلسات رو خیلی دوست دارم و ازش بهره های فراوانی می برم. دست مریزاد می گم به بانی جلسات، جای دوستانی که پارسال با ما بودند و دیگه از سعادت همراهیشون بهره مند نیستیم خالی و ممنونم از دوستانی که همیشه زحمت زیادی برای هماهنگی جلسات می کشند. 



اما چند نکته هم هست که دلم می خواد مطرح کنم، و اول از همه برای خودم دارم یادآوری می کنم:

- کاش حالا که وقت می ذاریم برای این جلسات، سعی و تلاشمون رو بکنیم که کتاب های پیشنهاد شده رو بخونیم، می دونم همگی مشغولیم و گرفتار ولی اگر سعی کنیم براش وقتی پیدا کنیم تعداد نظرات در هر جلسه بالاتر می ره و بحث ها داغ تر و پرانرژی تر خواهند شد. (هرچند بازم تاکید می کنم خود حضور هر نفر هم ارزشمنده، فارغ از خوندن یا نخوندن کتاب
)

- من ترجیح می دادم یه جوری بتونیم جلسه رو اداره کنیم که بحث ها همون موقع که کسی داره درمورد کتاب نکته ای رو می گه عنوان بشه و نه دیرتر بعد ازینکه همه نکاتشون رو گفتند. می دونم جمع و جور کردنش سخته ولی به نظرم غیرممکن نیست. البته این نظر منه و مسلما نظر جمع مهمه و باید اجرا بشه
.

- پارسال (و امسال) موارد متعددی پیش میومد/میاد که تحلیل ها و بحث ها خیلی جالب بود/هست. چیزی که منو اذیت می کرد این بود که یهو وسط یه بحث جالب حرف تموم شدن وقت فرد مورد نظر پیش میومد و طرفین دست از بحث می کشیدند! این رو اصلا دوست ندارم، چه ایرادی داره اگر مثلا من حرف زیادی برای زدن ندارم وقتم رو بدم به فردی که بیشتر حرف و بحث داره؟ درسته که وقت نگه داشتن خیلی خوبه و لازم برای اینجور جلسات، ولی نه به قیمت کشته شدن یه بحث جذاب بین دو یا چند نفر! گاهی من حس می کنم خیلی به اصطلاح ملالغطی می شیم در مورد وقت، و یه عده غر می زنیم که وقت رعایت نشد و ... البته اینم باز نظر شخصی منه و می تونه درست نباشه
.

- من به شخصه ترجیح می دادم/می دم رمان ها ی بیشتری بخونیم حتی اگر طولانی. در کل ادبیات رو خیلی بیشتر دوست دارم تا چیزهای سیاسی و تاریخی که حالت قصه وار نداشته باشه (بیشتر عدد و رقم باشه). البته سر اینهم حرف زیاد زده شده، من صرفا نظرم رو می گم برای ثبت در وبلاگ
.


با مهر

حمیده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر