۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

کارنامه اردشیر بابکان با ترجمه صادق هدایت



«گفتم حذر از که باید کرد تا رسته باشم.
گفت از مردم چاپلوس و خسیسی که توانگر شده باشد.»
از کتاب ظفرنامه ابن سینا


در جلسه ی روز 22 آذر کتاب ظفرنامه ابن سینا وکارنامه اردشیر بابکان با ترجمه صادق هدایت مورد بررسی قرار گرفت. آنچه در پی می آید خلاصه روایت ها و برداشت های حاضران است از کتاب کارنامه اردشیر بابکان است.  


الف:
- در مقدمه کتاب «کارنامه اردشیر بابکان» وقتی هدایت از فاوست صحبت کرده، اشتباهی مرتکب شده چون فاوست را شکسپیر ننوشته است..
- چیزی که برایم سوال برانگیز بود اینکه قصه فاوست با این قصه خیلی متفاوت است و اصلا ارتباطی ندارد؛ چرا با این وجود صادق هدایت این دو را به هم ربط داده است. اینجا ما با یک قصه تاریخی با شاخ و برگ افسانه ای روبرو هستیم در حالیکه در فاوست داستان متفاوت است. در فرهنگ ما یک نظام مشروعیت می گیرد با چسباندن خود به خدا؛ مثلا در نقش رستم، مجسمه رستم سوار بر اسب کنار اهورا مزدا حجاری شده و اهریمن در زیر پایش است. تمام این داستان برای آن است که اردشیر با چسباندن خودش به اهورا مزدا مشروعیت بگیرد.
- پرسش دیگر اینکه در فرانسه هم مشروعیت از خدا گرفتن وجود داشته؛ کلیسای کاتولیک؛ ابسولیتیسم. تاج شاهان را پاپ روی سرشان می گذاشته؛ شاه نماینده خدا بوده روی زمین. چه تفاوتی هست بین این موضوع بین ما و آنها. مردم به این ابسولیتیسم با انقلاب فرانسه «نه» گفتند. در تاریخ ما مشروعیت نظام ها همیشه آسمانی بوده. حتی زمان محمدرضا شاه... با شعار «خدا، شاه، میهن». آیا نگاه مطلق گرای ما که یا اهورا مزداست یا اهریمن و یا نور است یا تاریکی به این موضوع ارتباط دارد یا نه؟


ب:
- تز آقای کاتوزیان در مورد جامعه کوتاه مدت و کلنگی در مقدمه کتاب ایرانیان این مساله را توضیح داده است. در غرب بدون رفورم لوتری و ظهرو پروستانیسم این جدایی دین از سیاست امکانپذیر نبود.
- کارنامه اردشیر بابکان با ترجمه صادق هدایت زیاد خوب و روان نیست. دو تا ترجمه دیگر از این کتاب هست: ترجمه دکتر بهمن فره وشی و آقای هاشمی.
- ترجمه ثقیل بود (لغت های نامانوس پهلوی و ساختارهای جمله ها) اما توضیحاتی که هدایت در زیرنویس داده کمک می کند به فهمیدن متن.
- هدایت می رود به بمبئی و در مجاورت هندیها زبان پهلوی را می آموزد و چند اثر را از پهلوی به فارسی ترجمه می کند.
- داستان برای من جالب بود. مبارزه اردشیر بابکان با کرم (اژدها) مثل کومت های اروپای قرون وسطی یا بیوالف انگلیسی و یا حتی مثل فیلم هایی که الان روی پرده است (مثلا هابیت): اینکه اردشیر بابکان لبساس مبدل پوشید و به خانه اژدها رفت و چند روز خودش را مشغول کرد به پرستش اژدها و روزی که قرار بود او را  بکشد به جای اینکه خون بریزد توی دهانش (چون اژدها خون می خورد) روی داغ ریخته در دهانش. داستان بچه دار شدنش هم شبیه افسانه کودک رها شده بود: اینکه زنش می آید او رامسموم کند و بکشد؛ در ان لحظه یک خروس که نمایش فره ایزدی است می زند زیر ظرف سم و ظرف را می اندازد و می شکند. گربه ها می آیند و از آن چیزی که در ظرف بوده می خورند و می میرند؛ اردشیر می فهمد که غذا مسموم بوده. شکایت زن را می برد به موبد موبدان . موبد موبدان می گود باید او را کشت. زن می گوید من هفت ماهه باردارم. اردشیر این قدر عصبانی است که می گوید که زن و بچه را با هم بکشند. اما کسی که قرار است این کار را انجام می دهد زن را فراری می دهد. زن در نهانگاه بچه را به دنیا می آورد و هفت سال بعد اردشیر پشیمان می شود او را بازمی گرداند. این داستان شبیه اسطوره هاییست که قبلا خوانده ایم؛ مثل فریدون و کوروش و حضرت موسی.
- ارزش این متن به لحاظ تاریخی خیلی زیاد است چون جزو معدود متن هاییست که از زبان پهلوی به ما رسیده.
- با وجود اینکه در همه متون آن دوره همه شاهان را سعی می کنند خودشان را خوب نشان بدهند اما در مورد اردشیر، بعضی از خلق و خو های بد هم ذکتر شده. شاید به خاطر اینکه می خواسته قدرتش را و سازش ناپذیرش بودن را با دشمن نشان دهد.


پیشنهاداتی برای مطالعه بیشتر در این زمینه:

۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

گروه ترجمه

اولین جلسه بخش ترجمه گروه کتابخوانی روز پنج شنبه هفته گذشته برگزار شد.در این جلسه در باره اهداف تشکیل این گروه، سیاست ها و راهبردها و سازماندهی کار ترجمه صحبت کردیم.

خلاصه بحث های جلسه اول:

1-   هدف اصلی (کلان)
- ترویج فرهنگ کتابخوانی

2-   اهداف خرد
- فراهم کردن متریال آموزشی (در راستای هدف اصلی گروه یعنی ترویج فرهنگ کتابخوانی) که در زبان فارسی در دسترس نیست
- آرشیو(معرفی ترجمه های خوب دیگران)
- گفتگو با دست اندرکاران فرانسوی زبان حوزه کتاب (که فارسی نمی دانند)
- نقد ترجمه های موجود
- ترجمه متون (نقد، معرفی، مجموعه داستان، شعر و...)
- برگزاری کارگاه ترجمه

3-   سیاست ها و راهبردها (اقدامات عملی)
- معرفی کتاب های فرانسوی (کتابهای جدیدی که به بازار آمده اند یا کتابهایی که اعضا خوانده اند)
- ترجمه بخشی از یک کتاب
- گفتگو با یک نویسنده
- ترجمه نقد
- گزارش از رویدادهایی که در فرانسه در مورد کتاب و کتابخوانی برگزار می شود (جلسات معرفی کتاب، سخنرانی ها، نمایشگاه ها و...).
- تهیه زیرنویس برای ویدئوهای خوبی که به زبان فرانسه در زمینه کتاب و کتابخوانی وجود دارد.

4-   ویژگی های ترجمه
- کوتاه و آسان باشد.
- با اهداف گروه تناسب داشته باشد.
- با علاقه شخصی اعضا مرتبط باشد.
- تکراری نباشد.

5-   سازمان کار
- جلسات کارگاه ترجمه هر دو هفته یک بار به مدت دو ساعت برگزار شود؛ شامل: نیم ساعت برای برنامه ریزی و تعیین متن مناسب ترجمه؛ یک ساعت برای بازبینی مطالب ترجمه شده و نهایی کردن متن؛ نیم ساعت برای آموزش.
- کار به صورت گروهی انجام شود. هر گروه متشکل از دو تا چهار نفر است و یک نفر که مسلط به زبان فرانسه و ترجمه است به عنوان سرگروه فعالیت خواهد کرد.
- متون ترجمه شده برای قرار گرفتن در وبلاگ درجه بندی شوند: دقیق یا آزاد؛ ویراست شده یا نشده و ...
- تقسیم کار بین اعضای گروه به صورتی باشد که با انگیزه افراد هماهنگی داشته باشد؛ کار به صورت جمعی انجام شود و اینکه افراد این کار را به صورت داوطلبانه انجام می دهند مورد توجه قرار گیرد.

سیمای دو زن از علی اکبر سعیدی سیرجانی


پری دختی پری بگذارماهی
به زیر مقنعه صاحب کلاهی
شب افروزی چو مهتاب جوانی
سیه چشمی چو آب زندگانی
کشیده قامتی چون نخل سیمین
دوزنگی بر سر نخلش رطب چین
رخش نسرین و بویش نیز نسرین
لبش شیرین و نامش نیز شیرین*



آفت نرسیده دختری خوب
چون عقل به نام نیک منسوب
آراسته لعبتی چو ماهی
چون سرو سهی نظاره گاهی
آهوچشمی که هر زمانی
کشتی به کرشمه ای جهانی 
در هر دلی از هواش میلی
گیسوش چو لیل و نام لیلی*


*ابیاتی از هر دو قسمت حذف شده اند.


در جلسه ی روز 8 آذر کتاب سیمای دو زن از آقای علی اکبر سعیدی سیرجانی مورد بررسی قرار گرفت  که به تحليل و مقايسه‌ی داستان «خسرو و شيرين» و «ليلی و مجنون» نظامی گنجوی اختصاص داشت.
آنچه در پی می آید خلاصه روایت ها و برداشت های حاضران است از آنچه خوانده بودند.  



الف:
 کتاب رو خیلی دوست داشتم، لحن طنازانه ی نویسنده و در عین حال تواضعش برام خیلی جالب بود که همیشه در کتابهاش می گه اینها فقط یه کار ذوقیه و محققان بهش استناد نکنند. مساله ی بسیار جالبی رو مطرح کرده بود که من تا به حال بهش فکر نکردم: مقایسه ی لیلی و شیرین. فقط به نظرم بیش از حد لیلی رو کوبیده بود و باید موقعیت زمانی-مکانی لیلی روهم در نظر می گرفت. چون این نویسنده رو خوب نمی شناسم نمی دونم آیا عرب ستیز بوده یا نه؟ در هرحال بسیار جالب و خوندنی بود. در مورد رفتارعاقلانه ی شیرین در قبال عشق و هوس خسروپرویز نکته ی دیگه اینکه متاسفانه خود خانم های ماهم در رفتاری که باهاشون می شه امروزه مقصرن به نظر من. همه از دختر و پسر صرفا به دنبال پول و قیافه ن، فقط ظاهره که اهمیت داره.


ب: 

حرف من تقریبا همون حرف های الفه. چیزی که جالبه "خودسانسوری" نویسندگان ماست برای بیان حرف هاشون. نظامی شیرین "ارمنی" رو انتخاب می کنه تا راحت بتونه حرف هاش رو بزنه، در مورد عشق بازی  و ... .  کتابی روهم معرفی می کنم به نام

Les mots sont mes armes : Les femmes écrivains iraniennes et la liberté de mouvement

از خانم فرزانه میلانی.


پ: 
در ادامه ی صحبت های الف این رو بگم که این کتاب در سال 1368 نوشته شده ، جنگ تمام شده بود و سختگیری ها در مورد حجاب وحشتناک بود. شاید در اساس لیلی و شیرین اینقدرها باهم تفاوت نداشته باشن بلکه آقای سیرجانی تفسیر خودش رو روی اینها بار می کنه تا بتونه حرف خودش رو بزنه درمورد شرایط اون زمان ایران. البته ایشون نفر اول هم نیست درین کار. مثلا ایرج میرزا که به معنای مدرن کلمه روشنفکر بوده توی "عارف نامه"ی مشهورش در مورد حجاب و آزادی زن حرف می زنه (البته با زبانی رکیک) . برای من خیلی جالبه که تا چه اندازه نظم نظامی روی شعرای قرن 20 ایران تاثیر گذاشته، علیرغم اونهمه اختلاف زمانی بینشون. ادبیات ایران این گنجایش رو داره که با چند قرن فاصله کسانی که در قرن 20 هستند می تونند در اون حرف های خودشون رو پیدا کنند. ایرج میرزا در "عارف نامه" خیلی از اشعار نظامی الهام می گیره و وزن این کتاب همون وزن خسرو و شیرینه.  برای مثال:
پریرو تاب مستوری ندارد
در ار بندی سر از روزن  درآرد
این کتاب به نظر من واکنشی بوده به اسلام گرایی افراطی که در دهه ی 60 تبلیغ می شد، در واقع واکنشی است به discours   حکومت. خیلی ممنون ازین انتخاب. افسوس که تعداد خانم ها در جلسه ی امروز خیلی کمه، این مساله ایه که هنوزهم خانم ها باهاش دست به گریبانند و فقط مخصوص زنان ایرانی هم نیست.
نکته ی دیگه مربوط به جایگاه زن در فرهنگ هاست. وضعیت امروز زنان ما میراث فرهنگ عربی-اسلامی یا ایرانی-اسلامیه؟ آ زادی شیرین برخاسته از ریشه های ارمنی اوست یا نه، در تربیت خانوادگیش ریشه داره؟


ت: 
من کتاب رو تا اومدن فرهاد در داستان شیرین خوندم.از طرز نگارش متن خیلی لذت بردم، ساختار و سطح زبانش خیلی امروزی بود با وجود فاصله ی زمانی، مثل فارسی خودمون بود. در این رابطه سوالی هم دارم: اینکه زبان ما از قرن 5-6 به اینور همینجوری مونده نشونه ی قدرتمندیشه یا انفعالش؟ زبان باید پویا باشه؟ ما مردمِ 7-8 قرن پیش منفعل بودیم که زبانمون همون مونده یا نه، خود زبان قوی بوده؟
در مورد وجه فرهنگی قضیه با گذشت زمان بعد از انقلاب آدمها هم رشد کردن با اون انقلاب و ثمراتش شده رفتارهایی که الان تو جامعه می بینیم والف بهش اشاره کرد ولی آقای سیرجانی اون موقع که تازه اول دعوت به اسلام گرایی افراطی بوده این حرف ها رو زده و این برام خیلی جالب بود.


ث: 
یکی از دوستانم چند سال پیش بهم توصیه کرد کتاب های آقای سیرجانی رو بخونم برای تمرین روانی قلم. قلم روانِ زیبایِ طنازی دارن. متن زیباست و درعین حال متکبرانه نیست. انگار ضرب المثل های عموم مردم رو در قالب متنی زیبا داره به کار می بره. از فُرم متن خیلی خوشم اومد و تشویق شدم بیشتر ازش بخونم.
چند نکته:
- عشق های این مدلی بیشتر درباری بوده تا برای مردم عادی.
- عشق چون مقدمه ی گناه است حتی تبادل یه نگاه کوچیک هم می تونه رسوایی به بار بیاره (مثل داستان لیلی و مجنون). من چون تجربه ی زندگی در محیط سنتی و بسته رو دارم این رو کاملا درک می کنم.
- زن "سوژه" است، مرد "سوژه" است. می خواد به مردم بگه هوس و عشقبازی و اینها بد نیست. به مردم می گه اینجوری هم می شه فکر کرد. هوس، عشق و اینها از یه طرف/ عفت از طرف دیگه.
خیلی دوست داشتم روایت زنانه ش رو بشنوم حیف که خانم ها کم اومدن امروز.
آدمی که تصمیم می گیره میلش رو دنبال کنه، شرایطش رو تغییر بده "سوژه" است. همه جای دنیا خانم ها دنبال امنیت هستن (به هر نحوی) ولی اینکه این زن (شیرین) دنبال چیزی می ره که خودش می خواد، دنبال مردی که خودش می خواد به نظرم این الگوی خوبیه برای خانم ها: من تسلیم نیستم که بگم حالا قسمت چی باشه! از این ها حرف زدن برای جامعه ای که زن رو به عنوان یه "سوژه" نمی پذیره خوبه. حالا جزئیاتش محل بحثه. مرز میل، خواستن با عفتی که معتقده وجود داره کجاست؟
آقای سیرجانی تو قضاوت هاش به یه نکته ای توجه نکرده: محیط. زده تو سر لیلی ولی نگفته اگه شیرین در همون محیط بود چیکار می تونست بکنه؟


ج:  
پدرم این کتاب رو به دخترهای جوان فامیل هدیه می داد.
روح این کتاب رو بدون در نظر گرفتن سال چاپش و شرایط مملکتمون در اون موقع نمی شه فهمید. تو همچین شرایطی هرکس یه جوری احساس وظیفه می کنه: یکی کلاشنیکف می کِشه و همه چی رو خراب می کنه، یکی روشنفکره سلاحش قلمشه شروع می کنه با این سلاح مبارزه کردن. این خیلی شریف و
noble  است که نگی من میرم تو اتاقم مقاله م رو می نویسم و کاری به این کارا ندارم. آقای سیرجانی جونش رو سر این کار داد.
من موافق نیستم که تو سر لیلی زده یا عرب ستیز بوده. اصلا مساله ی قوم و قبیله و نژاد و مذهب نیست. ایشون دو "سبک زندگی" ( Life style  ) رو مقایسه کرده، اونهم در شرایطی که یکی ازون سبک زندگی ها داره در جامعه تبلیغ می شه و به گفتمان غالب تبدیل می شه : حجاب، کدبانویی زن، بچه داری و ...
"شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان است" فقط که با لچک و اینها عفاف زن حفظ نمی شه، به اینا نیست. درین کتاب فقط هم مقایسه ی زنان نیست، فرهاد و ابن سلام رو هم مقایسه می کنه، پدر و مادر لیلی رو با عمه ی شیرین مقایسه می کنه، شخصیت های دور و بر شیرین و لیلی رو باهم مقایسه می کنه، در نتیجه همونطور که گفتم داره دو سبک زندگی رو مقایسه می کنه.
کلی روی چوگان بازی شیرین و اطرافیانش تاکید می کنه. داره این رو برمی کشه که زن می تونه ورزش کنه، سوار اسب بشه، باد تو موهاش بپیچه. این چیزیه که داشتن تو اون زمان از زنان می گرفتن (سال 67). آقای سیرجانی  داره دوتا جهان بینی رو برمی کشه، لیلی و شیرین دو ابزاری هستن که  از قبل در ذهن مردم، در ناخودآگاه جمعی مردم به صورت ملموس وجود داشته و ایشون ازین دو ابزار ملموس استفاده می کنه تا حرفشو بزنه. و خب این کار به نظر من واقعا شریفه، ایشون مسئولیت فردی در دوران دیکتاتوری رو به نحو احسن و با شجاعت انجام داده. "شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان است". نحوه ی تربیت شیرین و محیطی که در اون بزرگ شده باعث می شه در مقابل پیشنهاد هماغوشی خسروپرویز مست جواب بده و اون رو سر جاش بنشونه.


بحث و گفتگو:
ث: 
وقتی معتقد باشی که مشکل از خود جامعه میاد نه از یک عده ی خاص اون موقع است که می بینی کتاب نوشتن چه کار درست و خوبی بوده.

پ: 
به نظرم دوتا جهان بینی نیست چون این از اعتقاد آدم ها نیست. این ها سُنته. لیلی توی یک سنتی است. پدر و مادرش نه به خاطر اینکه دوتا بچه به هم نگاه کردن بلکه از ترس مردم و اینکه مردم چی می گن با لیلی و مجنون برخورد می کنن. شیرین کار مهمی نمی کنه، قیام نمی کنه بر ضد سنت حاکم، جامعه ی اون می پذیره که پاشه بره تا تیسفون و برگرده، عمه ش حتی ازش نمی پرسه کجا بودی.

ث: 
من دفاع می کنم از سیرجانی. ایشون داره زیر اون تصورات سنتی رو لق می کنه تا یکی بالاخره ازون میون سر بر بیاره و در مقابل سنت ها بایسته.

پ: 
اون قضیه ی انتخاب و سوژه شدنِ زن قبول ولی در جامعه ی ما زن مجبوره به مردی وابسته باشه تا حق و حقوقش به رسمیت شناخته بشه، با این اوصاف، با وجود این وابستگی به مرد،  قبل از "سوژه" شدن این مهم تره که زن بتونه تازه بیاد بگه "من هستم"!
در مورد سوال دوستمون ت در مورد زبان فارسی توصیه می کنم اگر علاقه مندید آخرین کتاب داریوش آشوری به نام "زبان باز" رو مطالعه کنید. حرف همینه که زبان فارسی زبان مستحکمی بوده و پویا نبوده، الان در تلاشند که پویاش بکنن و زبان فارسی این پتانسیل ها رو داره.


پیشنهاداتی برای مطالعه بیشتر در این زمینه:
- تماشای فیلم شیرین از عباس کیارستمی

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

فصل دوم کتاب ایرانیان



بنا بر اعتقاد زروانیان، اهورامزدا پس از ظهور، مسئولیت تمام خلقت را بر عهده گرفت و پدرش تمام قدرت خود را به او واگذار کرد و در نتیجه مراسم دینی و هدف های اخلاقی دین زرتش در آیین زروانی به قوت خود باقی ماندند. از سوی دیگر، اهورا مزدا حالا خدایی مخلوق به حساب می آمد. به علاوه چون اهورا مزدا برادر اهریمن بود، اصل زرتشتی جدایی خیر و شر از میان رفته بود. آیین زروانی همچنین راه را برای اندیشیدن و پرسش در باره قدرت زمان و تاثیر آن بر زندگی بشر و رویدادهای جهان گشود. نتیجه، پیدایش مکتب جبر و تقدیر بود که با اصل زرتشتی آزادی اراده و مسئولیت فرد در تضاد قرار داشت. ریشه جبر مطلق در تفکر عرفانی و غیر عرفانی بعدی در آثار شاعران ایرانی مانند خیام، باباطاهر، سعدی و حافظ را شاید بتوان در عقاید دوردست زروانی جستجو کرد و این تاثیر را امروزه هم می توان در کاربرد واژه هایی مانند روزگار، دهر و زمانه در زبان و ادبیات  فارسی دید که همه تلویحا از قدرت مطلق زمان بر سرنوشت بشر حکایت می کنند.

در جلسه اول آذر، فصل دوم کتاب ایرانیان (یونانیان، پارتیان، پارسیان) مورد نقد و بررسی قرار گرفت. آنچه در پی می آید خلاصه روایت ها و برداشت های حاضران است از آنچه خوانده بودند.  


الف:
- برای من سوال اصلی این است که چرا تاریخ ایران از ورود آریائیها به این سرزمین شروع شده. اگر مبدا تاریخ را بگذاریم قبل از این تاریخ، این واقعه می شود حمله آریاییها به ایران. تاریخ نگاری ابزار بسیار قدرتمندی است برای شکل دادن به «تاریخ». تاریخ ایران را شرق شناسان متاخر نوشته اند. مثلا چهارصد سال پیش ایرانیان نمی دانستند که سلسله هخامنشی وجود داشته است.
- چرا می گوییم که آریاییها ایرانی بودند اما سلوکی ها یونانی. چه کسی این را تعیین می کند؟


ب:
- در جواب این سوال باید بگویم که ایرانی یعنی قومیتی که در محدوده جغرافیایی ایران زندگی می کردند.

پ:
- آریایی ها کوچ کردند به ایران؛ تهاجم نکردند. اما سلوکیان ( یونایان) به ایران هجوم آوردند. باید توجه کنیم که آیا تعداد زیادی از یونانیان به ایران منتقل شدند یا اینکه فقط رئوس قدرت یونانی بودند.

ت:
- همه مطالب برایم جالب بود از نظر محتوا: هشتصد سال تاریخ این منطقه جغرافیایی. به خصوص مبحث مربوط به مذاهب: اینکه سه ایزد وجود داشته اهوامزدا، مهر و آناهیتا؛ چند خدایی که در جاهای دیگر بوده اینجا هم وجود داشته و با ظهور زرتشت یکی از آنها می شود قدرت مطلق و دو تای دیگر به رده پایین تر سقوط می کنند؛ این یک انقلاب در باورهای مذهبی مردم است؛ اینکه مهر و آناهیتا می شوند مخلوق امشاسپندان.

ث:
- برای من هم کتاب جالب بود و هم جالب نبود. بخشی که در مورد مذهب حرف زده بود بیش تر از بقیه بخش ها جذاب بود. اما بقیه متن خیلی خلاصه بود. برایم جالب بود که چه طور وقتی ما بچه بودیم این ها را می خواندیم. دوست داشتم آقای کاتوزیان بعضی جاهایش بیشتر گسترش داده بود و با جزئیات بیشتری بیان کرده بود.
- بخشی که در مورد ادبیات دوران اشکانی بود هم برای من خیلی جالب بود (داستان کوتاه درخت آسوریک).


ج:
- با خواندن این کتاب انسان به این فکر می افتد که تاریخ ساختار مند است و همه چیز در حال تکرار شدن. این سوال برای من پیش آمد که آیا واقعا سرنوشت ما از قبل مشخص است؟ آیا با خواندن تاریخ به جبر معتقد می شویم؟


الف:
- کلا دو نظر در مورد اصل تاریخ وجود دارد: اول اینکه تاریخ ساختار دارد و می شود قواعدش را استنباط کرد و دوم خلاف آن. چپ ها بیشتر به ساختار مند بودن تاریخ اعتقاد دارند و راست ها معتقدند ساختارمند نیست.


ب:
- بخش مربوط به مذاهب برایم خیلی جالب بود.
- کجا و به چه استنادی می توانیم بگوییم که زرتشت یک دین توحیدی است در حالیکه از ابتدا یک دوگانگی بین اهورا مزدا و اهریمن وجود دارد. برای همین به نظرم زروانیان بیشتر پدر توحید هستند تا زرتشتیان چون از ابتدا از وحدانیت صحبت می کنند.
- مساله دیگری که برایم جالب بود نقش مذهب بود به عنوان منشا جنبش ها؛ اینکه مذهب یک قدرت است همپای حکومت و تفکیک ناپذیر از آن.
- ویکی پدیا مزدک را به عنوان پدر ایدئولوژی کمونیستی مطرح کرده (ایدئولوژی اشتراکی).
-  کلمه «بازخواست جمعی» در مورد آخرت (اینکه نه تنها به شکل انفرادی بلکه به شکل جمعی مورد بازخواست قرار می گیرند) را قبلا نشنیده بودم. کتاب می گوید که این مفهوم از زرتشتی به سایر ادیان نفوذ کرده است.


ث:
-  زرتشتیان اهورا مزدا را می پرستند نه اهریمن را.


الف:
- توضیح اقای کاتوزیان در مورد یکتاپرستی در دین زرتشتی این است که خدایی «خدا»ست که منشا خیر است که توضیح جان داری نیست ولی قابل قبول نیست.
- کتاب دارد یک کار (اکت) سیاسی انجام می دهد: اینکه همه چیز را خیر و شر معرفی می کند و دین زرتشت را تبدیل می کند به یک آیین یکتا پرستی. با این گونه نوشتن سعی کرده که به زرتشتیان امنیت بدهد. در واقع می توان گفت که تاریخ نگاری خودش سیاست است.


پیشنهاداتی برای مطالعه بیشتر در این زمینه: