پری دختی
پری بگذارماهی
به زیر مقنعه صاحب کلاهی
شب افروزی چو مهتاب جوانی
سیه چشمی چو آب زندگانی
کشیده قامتی چون نخل سیمین
دوزنگی بر سر نخلش رطب چین
رخش نسرین و بویش نیز نسرین
لبش شیرین و نامش نیز شیرین*
آفت نرسیده دختری خوب
چون عقل به نام نیک منسوب
آراسته لعبتی چو ماهی
چون سرو سهی نظاره گاهی
آهوچشمی که هر زمانی
کشتی به کرشمه ای جهانی
در هر دلی از هواش میلی
گیسوش چو لیل و نام لیلی*
*ابیاتی از هر دو قسمت حذف شده اند.
در جلسه ی روز 8 آذر کتاب سیمای دو زن از آقای علی اکبر
سعیدی سیرجانی مورد بررسی قرار گرفت که به تحليل و مقايسهی داستان «خسرو و
شيرين» و «ليلی و مجنون» نظامی گنجوی اختصاص داشت.
آنچه در پی می آید خلاصه روایت ها و برداشت های حاضران است از آنچه
خوانده بودند.
الف:
کتاب رو خیلی دوست داشتم، لحن طنازانه ی نویسنده و در عین حال تواضعش برام خیلی
جالب بود که همیشه در کتابهاش می گه اینها فقط یه کار ذوقیه و محققان بهش استناد
نکنند. مساله ی بسیار جالبی رو مطرح کرده بود که من تا به حال بهش فکر نکردم:
مقایسه ی لیلی و شیرین. فقط به نظرم بیش از حد لیلی رو کوبیده بود و باید موقعیت
زمانی-مکانی لیلی روهم در نظر می گرفت. چون این نویسنده رو خوب نمی شناسم نمی دونم
آیا عرب ستیز بوده یا نه؟ در هرحال بسیار جالب و خوندنی بود. در مورد رفتارعاقلانه
ی شیرین در قبال عشق و هوس خسروپرویز نکته ی دیگه اینکه متاسفانه خود خانم های
ماهم در رفتاری که باهاشون می شه امروزه مقصرن به نظر من. همه از دختر و پسر صرفا
به دنبال پول و قیافه ن، فقط ظاهره که اهمیت داره.
ب:
حرف من تقریبا همون حرف های الفه. چیزی که جالبه "خودسانسوری"
نویسندگان ماست برای بیان حرف هاشون. نظامی شیرین "ارمنی" رو انتخاب می
کنه تا راحت بتونه حرف هاش رو بزنه، در مورد عشق بازی و ... . کتابی
روهم معرفی می کنم به نام
Les mots sont mes
armes : Les femmes
écrivains iraniennes
et la liberté de
mouvement
از
خانم فرزانه میلانی.
پ:
در ادامه ی صحبت های الف این رو بگم که این کتاب در سال 1368 نوشته
شده ، جنگ تمام شده بود و سختگیری ها در مورد حجاب وحشتناک بود. شاید در اساس لیلی
و شیرین اینقدرها باهم تفاوت نداشته باشن بلکه آقای سیرجانی تفسیر خودش رو روی
اینها بار می کنه تا بتونه حرف خودش رو بزنه درمورد شرایط اون زمان ایران. البته
ایشون نفر اول هم نیست درین کار. مثلا ایرج میرزا که به معنای مدرن کلمه روشنفکر
بوده توی "عارف نامه"ی مشهورش در مورد حجاب و آزادی زن حرف می زنه
(البته با زبانی رکیک) . برای من خیلی جالبه که تا چه اندازه نظم نظامی روی شعرای
قرن 20 ایران تاثیر گذاشته، علیرغم اونهمه اختلاف زمانی بینشون. ادبیات ایران این
گنجایش رو داره که با چند قرن فاصله کسانی که در قرن 20 هستند می تونند در اون حرف
های خودشون رو پیدا کنند. ایرج میرزا در "عارف نامه" خیلی از اشعار
نظامی الهام می گیره و وزن این کتاب همون وزن خسرو و شیرینه. برای مثال:
پریرو
تاب مستوری ندارد
در
ار بندی سر از روزن درآرد
این کتاب به نظر من واکنشی بوده به اسلام گرایی افراطی که در دهه ی 60
تبلیغ می شد، در واقع واکنشی است به discours حکومت. خیلی
ممنون ازین انتخاب. افسوس که تعداد خانم ها در جلسه ی امروز خیلی کمه، این مساله
ایه که هنوزهم خانم ها باهاش دست به گریبانند و فقط مخصوص زنان ایرانی هم نیست.
نکته
ی دیگه مربوط به جایگاه زن در فرهنگ هاست. وضعیت امروز زنان ما میراث فرهنگ
عربی-اسلامی یا ایرانی-اسلامیه؟ آ زادی شیرین برخاسته از ریشه های ارمنی اوست یا
نه، در تربیت خانوادگیش ریشه داره؟
ت:
من کتاب رو تا اومدن فرهاد در داستان شیرین خوندم.از طرز نگارش متن خیلی لذت بردم،
ساختار و سطح زبانش خیلی امروزی بود با وجود فاصله ی زمانی، مثل فارسی خودمون بود.
در این رابطه سوالی هم دارم: اینکه زبان ما از قرن 5-6 به اینور همینجوری مونده
نشونه ی قدرتمندیشه یا انفعالش؟ زبان باید پویا باشه؟ ما مردمِ 7-8 قرن پیش منفعل
بودیم که زبانمون همون مونده یا نه، خود زبان قوی بوده؟
در
مورد وجه فرهنگی قضیه با گذشت زمان بعد از انقلاب آدمها هم رشد کردن با اون انقلاب
و ثمراتش شده رفتارهایی که الان تو جامعه می بینیم والف بهش اشاره کرد ولی آقای
سیرجانی اون موقع که تازه اول دعوت به اسلام گرایی افراطی بوده این حرف ها رو زده
و این برام خیلی جالب بود.
ث:
یکی از دوستانم چند سال پیش بهم توصیه کرد کتاب های آقای سیرجانی رو بخونم برای
تمرین روانی قلم. قلم روانِ زیبایِ طنازی دارن. متن زیباست و درعین حال متکبرانه
نیست. انگار ضرب المثل های عموم مردم رو در قالب متنی زیبا داره به کار می بره. از
فُرم متن خیلی خوشم اومد و تشویق شدم بیشتر ازش بخونم.
چند
نکته:
-
عشق های این مدلی بیشتر درباری بوده تا برای مردم عادی.
-
عشق چون مقدمه ی گناه است حتی تبادل یه نگاه کوچیک هم می تونه رسوایی به بار بیاره
(مثل داستان لیلی و مجنون). من چون تجربه ی زندگی در محیط سنتی و بسته رو دارم این
رو کاملا درک می کنم.
-
زن "سوژه" است، مرد "سوژه" است. می خواد به مردم بگه هوس و
عشقبازی و اینها بد نیست. به مردم می گه اینجوری هم می شه فکر کرد. هوس، عشق و
اینها از یه طرف/ عفت از طرف دیگه.
خیلی
دوست داشتم روایت زنانه ش رو بشنوم حیف که خانم ها کم اومدن امروز.
آدمی
که تصمیم می گیره میلش رو دنبال کنه، شرایطش رو تغییر بده "سوژه" است.
همه جای دنیا خانم ها دنبال امنیت هستن (به هر نحوی) ولی اینکه این زن (شیرین)
دنبال چیزی می ره که خودش می خواد، دنبال مردی که خودش می خواد به نظرم این الگوی
خوبیه برای خانم ها: من تسلیم نیستم که بگم حالا قسمت چی باشه! از این ها حرف زدن
برای جامعه ای که زن رو به عنوان یه "سوژه" نمی پذیره خوبه. حالا
جزئیاتش محل بحثه. مرز میل، خواستن با عفتی که معتقده وجود داره کجاست؟
آقای
سیرجانی تو قضاوت هاش به یه نکته ای توجه نکرده: محیط. زده تو سر لیلی ولی نگفته
اگه شیرین در همون محیط بود چیکار می تونست بکنه؟
ج:
پدرم این کتاب رو به دخترهای جوان فامیل هدیه می داد.
روح این کتاب رو بدون در نظر گرفتن سال چاپش و شرایط مملکتمون در اون موقع نمی شه
فهمید. تو همچین شرایطی هرکس یه جوری احساس وظیفه می کنه: یکی کلاشنیکف می کِشه و
همه چی رو خراب می کنه، یکی روشنفکره سلاحش قلمشه شروع می کنه با این سلاح مبارزه
کردن. این خیلی شریف و noble است که نگی من میرم تو
اتاقم مقاله م رو می نویسم و کاری به این کارا ندارم. آقای سیرجانی جونش رو سر این
کار داد.
من
موافق نیستم که تو سر لیلی زده یا عرب ستیز بوده. اصلا مساله ی قوم و قبیله و نژاد
و مذهب نیست. ایشون دو "سبک زندگی" ( Life style ) رو مقایسه کرده، اونهم در
شرایطی که یکی ازون سبک زندگی ها داره در جامعه تبلیغ می شه و به گفتمان غالب
تبدیل می شه : حجاب، کدبانویی زن، بچه داری و ...
"شخصیت
دختران پاسدار عفاف ایشان است" فقط که با لچک و اینها عفاف زن حفظ نمی شه، به
اینا نیست. درین کتاب فقط هم مقایسه ی زنان نیست، فرهاد و ابن سلام رو هم مقایسه
می کنه، پدر و مادر لیلی رو با عمه ی شیرین مقایسه می کنه، شخصیت های دور و بر
شیرین و لیلی رو باهم مقایسه می کنه، در نتیجه همونطور که گفتم داره دو سبک زندگی
رو مقایسه می کنه.
کلی
روی چوگان بازی شیرین و اطرافیانش تاکید می کنه. داره این رو برمی کشه که زن می
تونه ورزش کنه، سوار اسب بشه، باد تو موهاش بپیچه. این چیزیه که داشتن تو اون زمان
از زنان می گرفتن (سال 67). آقای سیرجانی داره دوتا جهان بینی رو برمی کشه،
لیلی و شیرین دو ابزاری هستن که از قبل در ذهن مردم، در ناخودآگاه جمعی مردم
به صورت ملموس وجود داشته و ایشون ازین دو ابزار ملموس استفاده می کنه تا حرفشو
بزنه. و خب این کار به نظر من واقعا شریفه، ایشون مسئولیت فردی در دوران دیکتاتوری
رو به نحو احسن و با شجاعت انجام داده. "شخصیت دختران پاسدار عفاف ایشان
است". نحوه ی تربیت شیرین و محیطی که در اون بزرگ شده باعث می شه در مقابل
پیشنهاد هماغوشی خسروپرویز مست جواب بده و اون رو سر جاش بنشونه.
بحث و گفتگو:
ث:
وقتی معتقد باشی که مشکل از خود جامعه میاد نه
از یک عده ی خاص اون موقع است که می بینی کتاب نوشتن چه کار درست و خوبی بوده.
پ:
به نظرم دوتا جهان بینی نیست چون این از اعتقاد
آدم ها نیست. این ها سُنته. لیلی توی یک سنتی است. پدر و مادرش نه به خاطر اینکه
دوتا بچه به هم نگاه کردن بلکه از ترس مردم و اینکه مردم چی می گن با لیلی و مجنون
برخورد می کنن. شیرین کار مهمی نمی کنه، قیام نمی کنه بر ضد سنت حاکم، جامعه ی اون
می پذیره که پاشه بره تا تیسفون و برگرده، عمه ش حتی ازش نمی پرسه کجا بودی.
ث:
من دفاع می کنم از سیرجانی. ایشون داره زیر اون
تصورات سنتی رو لق می کنه تا یکی بالاخره ازون میون سر بر بیاره و در مقابل سنت ها
بایسته.
پ:
اون قضیه ی انتخاب و سوژه شدنِ زن قبول ولی در جامعه ی ما زن مجبوره به مردی
وابسته باشه تا حق و حقوقش به رسمیت شناخته بشه، با این اوصاف، با وجود این
وابستگی به مرد، قبل از "سوژه" شدن این مهم تره که زن بتونه تازه
بیاد بگه "من هستم"!
در
مورد سوال دوستمون ت در مورد زبان فارسی توصیه می کنم اگر علاقه مندید آخرین کتاب
داریوش آشوری به نام "زبان باز" رو مطالعه کنید. حرف همینه که زبان
فارسی زبان مستحکمی بوده و پویا نبوده، الان در تلاشند که پویاش بکنن و زبان فارسی
این پتانسیل ها رو داره.
پیشنهاداتی برای مطالعه بیشتر در این زمینه:
- تماشای فیلم شیرین از عباس کیارستمی